حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۶۴: گران افتاده لنگر، کوه درد سینه فرسا را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گران افتاده لنگر، کوه درد سینه فرسا را خدا صبری دهد دلهای از جا رفتهٔ ما را به مجنون تنگ شد دشت جنون، از شور سودایم به هم پیچد سر شوریده ام، دامان صحرا را تب گرمی چو شمع داغ آتش طلعتی دارم پر پروانه سازد نبض من، دست مسیحا را به کنعان، چشم پاکی در سراغ خویشتن دارد نمی ماند به کف پیراهن یوسف، زلیخا را دلم را بی قراری در بغل، آرام می گردد گران لنگر کند تمکین من، موج سبکپا را به این شوخی نسوزد هیچکس را اختر طالع که بختم نیل چشم زخم شد، زلف شب آسا را عبث ناصح مرا دست تسلّی می نهد بر دل نیندازد کف از بی طاقتی، شوریده دریا را حزین ، از خامه ات خیزد، سروش وادی ایمن تجلی طور می سازد، نی آتش نواها را! حزین لاهیجی