حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۶۱: درین دریای بی پایان، درین طوفان شورافزا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درین دریای بی پایان، درین طوفان شورافزا دل افکندیم، بسم الله مجریها و مرسیها مگر این بحر بی پایان، حریف درد دل گردد که دارد در جگر دریای آتش، حرص استسقا ز راه فیض، نتوان دیدهٔ امّید پوشیدن که باشد کاروان مصر، بوی پیرهن کالا نکونامان، سر شوریده ای دارم به ننگ اندر غم آشامان، دل دریاکشی دارم نهنگ آسا نیاسودم به سر مستی، نیاشفتم به مخموری به یک حالت سرآوردم، چه در سرّا، چه در ضرّا تهی دستیم، از سود و زیان ما چه می پرسی؟ درین بازار قلّابی، نه دین داریم و نی دنیا ز دنیا نفرتی دارم، ز عقبا وحشتی دارم به این سامان، منم سلطان دارالملک استغنا تراشد از دل سنگین من بتخانه را آزر فروزد از شرار من، چراغ دیر را ترسا به تهمت بوالهوس بر خویش می بندد، نمی داند که داغ عشق باشد بر جگر چون لاله، مادر زا سرم از خشک مغزی های زهد آسوده می گردد به مستی گر دهد ساقی به دستم گردن مینا به افسونِ لبی، چون نی حزین از خود تهی گشتم تو آگاهی ز حال بیخودان، یا عالم النّجوا حزین لاهیجی