حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۵: چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را در کام ورع ریخت می توبه شکن را تا نام شب وصل تو آمد به زبانم چون شمع لبم می مکد از ذوق دهن را در دل شکند یا به لب آید؟ چه صلاح است؟ پیچیده خروشی به گلو مرغ چمن را از زندگی بیهده چندان شده ام سیر کز رشتهٔ جان ساخته ام تار کفن را از محرمی شانه به آن طره چه گل کرد؟ کاشفتگیی هست سر زلف سخن را چون عاشق مشتاق، گشاید مژه آغوش در غربت اگر یاد کنم خاک وطن را مشکین سخنی خامه ام انگشت نماکرد از نافه شناسند، غزالان ختن را بر روی تو حیران پریشانی زلفم سنبلکده کرده ست، گریبان سخن را هرکس نفسش بوی دل خسته ندارد از چاه برآورده تهی دلو و رسن را شاید که کند راه غلط، پیک نسیمی بگشای حزین ، روزنه بیت حزن را حزین لاهیجی