جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۷: در هجر تو زین گونه که بی صبر و سکونم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در هجر تو زین گونه که بی صبر و سکونم دادند همه خلق گواهی به جنونم یاران ز من دل شده پرسند که چونی؟ من بیخودم از خود خبرم نیست که چونم خواهم که به چنگ آورم آن زلف نگونسار اینست که یاری ندهد بخت نگونم بر من گذری کن که به دیدار جمالت ز اندازه برون است تمنّای درونم ناخورده یکی جرعه ز سرچشمه نُوشَت چشم تو چرا گشت چنین تشنه به خونم دل درشکن زلف پریشان تو بستم زیرا نه قرار است ازین پس نه سکونم هر ظلم که بتواند و هر جور که باشد با من کند ایّام که دیوار زبونم پروانه رخسار چو شمع تو جلال است چون سوختی از چشم مینداز کنونم جلال عضد یزدی