جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۴: هر شام شمع چرخ ز طارم درافکنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر شام شمع چرخ ز طارم درافکنم وز آه تیره دود به عالم درافکنم از چهره گه فشانم بر جان زار خود چرخ کبودپوش به ماتم درافکنم روزی ز تاب ذرّه به یک منجنیق آه نُه قلعه فلک همه از هم درافکنم یک دم برآورم چو دم صبح و چرخ را هر مشعله که هست به طارم درافکنم مغز زمانه جوش زند هر شبی چو من در ساغر ضمیر می غم درافکنم از سوز من بسوزد و خاکستری می شود گر آتشی ز دل به جهنّم درافکنم گر تخت و مُ لک جم همگی زان من شود ترسم ز دست بخت که خاتم درافکنم دردی و مرهمی اگر افتد به دست دل دردم به دل ماند و مرهم درافکنم از گریه جلال درآید به موج خون گر قطره ای به دیده قلزم درافکنم جلال عضد یزدی