جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴: باز در سودای او امروز جان خواهم فشاند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز در سودای او امروز جان خواهم فشاند آستین شوق بر هر دو جهان خواهم فشاند گر بگیرد دست من در پاش سر خواهم فکند ور بخواهد جان من بر وی روان خواهم فشاند مهر رویش را دفین در کان دل خواهم نهاد تخم عشقش در خراب آباد جان خواهم فشاند هست چیزی در خور رویش که آن را نام نیست چشم بد را جان سپندآسا بر آن خواهم فشاند تا برآید نام ما از عاشقی در هر زمین دانه های اشک خود بر هر کران خواهم فشاند ز آتش هجران چو بر یاد آید امّید وصال بس که آب دیده در این خاکدان خواهم فشاند صبحدم همچون جلال از تاب مهر روی او آتش آه از زمین بر آسمان خواهم فشاند جلال عضد یزدی