جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲: پیش دلسوزان درآر آن شمع بزم افروز را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیش دلسوزان درآر آن شمع بزم افروز را تا بیاموزد ز جان دردمندان، سوز را تا جهان از پرتو شمع جمالش روشن است هیچ رونق نیست خورشید جهان افروز را زخم اگر دانم که از دست بلورین وی است در دل خود جای سازم ناوک دل دوز را خیز تا با هم به نوروزی به صحرایی رویم سال دیگر تا که بیند موسم نوروز را پند می دادند و نشنیدم من شوریده بخت نیکبخت آن کاو بگیرد پند نیک آموز را آرزو دارم که بر وصلت شوم پیروز، لیک کی بیابد چون منی آن طالع پیروز را در فراقت روز، تاریک است بر چشم جلال نزد مهجوران نباشد فرقی از شب روز را جلال عضد یزدی