قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۹: سوختم از هجر تا جانان به فریادم رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوختم از هجر تا جانان به فریادم رسد ساختم با درد تا درمان به فریادم رسد ماهی ای از جور طوفان بر کنار افتاده ام می طپم در خاک تا عمان به فریادم رسد با دل صد چاک در دنبال محمل چون جرس سر به زانو مانده ام کافغان به فریادم رسد بلبل نالان راه گلستان گم کرده ام کی بود کی غنچه خندان به فریادم رسد می روم چون خاک از جا کنده پیشاپیش باد تا کجا آن آتشین جولان به فریادم رسد بهر مروارید رحمت زیر آبی چون صدف می روم تا قطره نیسان به فریادم رسد گردنم را در کمند آورده دهر کینه خواه شهسوار عرصه میدان به فریادم رسد چشم آن دارم که چون در حشر بردارم فغان بی تأمل صاحب دیوان به فریادم رسد همچو بسمل در برش قصاب را سر بر زمین می زنم تا آنکه دارم جان به فریادم رسد قصاب کاشانی