قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۳: قوّتی نه در تن من نه توانی مانده بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قوّتی نه در تن من نه توانی مانده بود کافرم گر بی تو در جسمم روانی مانده بود تا چو شاهین نظر کردی سفر از دیده ام بی تو مژگانم تهی چون آشیانی مانده بود تا به طوف مشهد از چشمم نهادی پا برون جویبار دیده بی سرو روانی مانده بود رو به هر منزل که می رفتی دل غم دیده ام بر سر فرسنگ چون سنگ نشانی مانده بود آرزویی بود کز شوق جمالت داشتم بی وصالت در تنم گر نیم جانی مانده بود بود بهر آنکه به گویم دعای دولتت گر به کامم شام هجرانت زبانی مانده بود در رهت منزل به منزل دیده پر حسرتم هر قدم چون نقش پای کاروانی مانده بود در رکابت بود صبر و عقل و هوش و جان و دل پیکرم برجا چو مشت استخوانی مانده بود بی تو ای خورشید عالم تاب آمد بر سرم آنچه از روز جدایی داستانی مانده بود صورت احوال قصاب از که می پرستی که چیست بر سر راه فراقت ناتوانی مانده بود قصاب کاشانی