عطار نیشابوری
بخش بیستم
الحكایة و التمثیل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواجه اکافی درآمد در سخن خلق میبالید ازو چون سرو بن منبرش گوئی ورای عرش بود آسمان در جنب او چون فرش بود در بلندی سخن چندان برفت کان زمان از خلق گوئی جان برفت چون بلندی سخن میداد دست مستمع بیهوش میافتاد پست کرد بر مجلس مگر مردی گذر گفت پیش آرید کار کفشگر خواجه کان بشنود شد با درد جفت گفت بشنودید آنچ این مرد گفت زین سخن الهام آمد در دلم شد جهانی درد در دل حاصلم ملهمم گفت این سخنهای بلند نیست اندر خورد مشتی مستمند این سخن پرندگان زنده راست نه خر پالانی و خربنده راست رهروان را همچو مرغان می مسوز رهروان را پارهٔ بر کفش دوز ره روانند اهل مجلس سر بسر پاره دوزی کن چو مرد کفشگر پشهٔ را قوت پیلی میدهی مور را با جبرئیلی مینهی راه رو را گر بخواهی دوخت کفش بس طپانچه میزنی تو با درفش کار چون از حد خویش افزون رود صاحب آن کار را در خون رود فی المثل عشق ار ز طاقت بیش شد صاحبش در خون جان خویش شد عطار نیشابوری