حسین خوارزمی
غزل ها
شماره ٤٧: اين چه داغى است که از هجر تو بر جان من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اين چه داغى است که از هجر تو بر جان من است وين چه سوزيست که بر سينه بريان من است حال دل از شکن طره خود پرس که او مو بمو واقف احوال پريشان من است با چنين ديده غم دل نتوانم پوشيد زانکه غماز دلم ديده گريان من است همچو مجنون بجنون شهره شهرى شده ام تا سر زلف خوشت سلسله جنبان من است بى توام ترک تماشاى گلستان نبود هر کجا چون تو گلى او ز گلستان من است آسمان گو بنشان شمع شب افروز فلک ماه رخساره تو شمع شبستان من است از زر و سيم رخ و اشک توانگر گشتم تا که گنج غم تو بر دل ويران من است زان لب همچو نگين و دهن چون خاتم ملک آفاق چو جمشيد بفرمان من است سالها لاف زدم کان فلانم ليکن از کرم هيچ نگفتى که حسين آن من است حسین خوارزمی