حسین کنگرتی
غزل ها
غزل 4: وا کن گره از زلف ، کشا عقده مو را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وا کن گره از زلف ، کشا عقده مو را ، کآزاد کنی یک نفسی بسته او را باشد عجب از خوبی تو بسته نقابی ، ز آفتاب ندیدست کسی پرده رو را چون است که ، ساقی، بر ما هم قدحی چند پیما یی ، که تا دل شکنی شخص عدو را در معبد ما بسمل آلوده به خون بین تا یاد کنی ، زاهد ، از او فرض وضو را دود دل من از نظر خلق نهان است ، گر چه که فکنده ست بر افلاک غلو را پیدا نشد از مطبخ امکان به همه دم یک لقمه ، که چون ژاژ نیفشرد گلو را این مسلخ جهل است ، که ، حاجی ، نخرد کس در عوض چربی بجویی آب سبو را حسین کنگرتی