حسین کنگرتی
غزل ها
غزل 1: ای عقلها ز حیرت درک کمال تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای عقل ها ز حیرت درک کمال تو بشکسته بال در ره فکر و خیال تو بس تنگ جاست وسعت میدان کائنات در پیشگاه ساحت قدس جلال تو هفت آشیان دوزخ پر مار با نَکال یک حفره ای ز مهببِط قهر و جلال تو اندر شتاب روز و شب از هر چه می روند نه توسنان ز دهشت صوط جلال تو بر ماه و خور ، که دائما این نور می دهند ، یک پرتوی بتافت ز شمع جمال تو ذرات کائنات همه بال می زنند در آفتاب روزن بیت الوصال تو تا از بخار فیض تو سیراب شد سحاب ، خرم نموده دامن دشت و جبال تو بنموده لطف عام تو خضر بهار را خضری لباس و غنچه را خوشبو شمال تو تا لطف تو ز سنبل ختنی علف بیداد ، مشکین شده مشیمۀ ناف غزال تو در دیده ای ، که از ره اخلاص بنگرد ، پر بی بهاست گوهر سنگ و سفا ل تو ای معمی که ناطقه ز احصای نعمتت لکنت زبان ز حیرت و وامانده لال تو حاجی به طوف کعبه و مینا ، که می رود ، آن در گهه ایست ، این گدا سازد سوال تو حسین کنگرتی