صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۴: شبی که زلف تو ای نازنین فتاد بدستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی که زلف تو ای نازنین فتاد بدستم ز کاینات بریدم دل و بموی تو بستم بجز تو روی ارادت بهیچ سوی ندارم که خاستم ز سر عالمی و با تو نشستم مرادم اول و آخر توئی و روی تو باشد چراغ شام ابد آفتاب صبح الستم تو را ستایم و بس هر که را که من بستایم تو را پرستم و بس هر چه را که من به پرستم دهانت از عدم و از وجود برده برونم نه آگهی دگر از نیست باشد و نه ز هستم چنان ز گردش چشمت شدم ز دست که مستان کشند دوش بدوش و برند دست بدستم مرا ز عشق تو ای مایهٔ امید همین بس که در کمند تو از قید هر دو کون برستم بصد طلسم فتادم براه عشق و لیکن بیمن نام علی آن طلسم ها بشکستم بغیر باده گساران بزم ساقی کوثر کسی صغیر نداند که من ز جام که مستم صغیر اصفهانی