صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۰: فلک خم گشت کز خود طرح چوگان تو اندازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فلک خم گشت کز خود طرح چوگان تو اندازد چو گو شد مهر تا خود را بمیدان تو اندازد عجب شیرین نمکدانی بود لعلت که میخواهد دل مجروح خود را در نمکدان تو اندازد بمانند دل مجروح من صد چاک شد شانه که شاید چنک در زلف پریشان تو اندازد درآ در بوستان تا سرو از خجلت ز پا افتد نظر چون بر قد سرو خرامان تو اندازد عجب نبود ز حسن دلفریبت ای زلیخاوش که یوسف خویش در چاه ز نخدان تو اندازد صبا گرد جهان سرگشته میگردد همی شاید که تا رحل اقامت در بیابان تو اندازد دلا مگذار از کف شیشهٔ می بیشتر از آن که گردون سنک کین بر شیشه جان تو اندازد ستمکارا ستم کم کن که آخر چنک آویزش مکافات عمل اندر گریبان تو اندازد صغیرا گر وصال یار خواهی دیده گریان کن بود کان مه نظر بر چشم گریان تو اندازد صغیر اصفهانی