میلی مهشدی هروی
غزل ها
شمارهٔ ۴۹: جفای او من بیتاب را به جا نگذاشت - برآن شدم که شکایت کنم، وفا نگذشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جفای او من بی تاب را به جا نگذاشت برآن شدم که شکایت کنم، وفا نگذشت مرا تو حال چه دانی، که بیخودی هرگز ز ابتدا سخنم را به انتها نگذاشت زمانه را، شه من، حق به جانب است درین که دامن تو به دست من گدا نگذاشت خوشم که مدّعیان را به گاه خواهش کام خجالت تو به اظهار مدّعا نگذاشت دلم به پنجه عشق تو از توتیای شوق، مرا گل ملاحظه در دیده حیا نگذاشت طبیب وصل تو از توتیای شوق، مرا گل ملاحظه ای در دیدهٔ حیا نگذاشت خیال آن بت بیگانه، در دل میلی هوای صحبت یاران آشنا نگذاشت میلی مهشدی هروی