صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۶۱: دل از ما برد آن شوخ و روان کرد این زمان پهلو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل از ما برد آن شوخ و روان کرد این زمان پهلو چرا کرد ای مسلمانان زیار مهربان پهلو به روی او برابر کرد ماه چارده خود را تهی کرد او شب دیگر ببین بر آسمان پهلو به سوی من کند پشت و دعاگو را دهد دشنام مرا می دارد او آری میان عاشقان پهلو زند پهلو به مسکینان رقیب از غایت نخوت بگو او را تو آن ساعت چو گویی بر خزان پهلو چنان در عشق آن مهوش ضعیف و لاغر و زارم که از روی قبای من توان دیدن عیان پهلو پیاده بر سر راه توام ای شهسوار من اگر رحمی نمی آری مزن بر ناتوان پهلو میاور بر دل صوفی جفا افزون ز عشاقان مگر او چرب تر داند مرا از دیگران پهلو صوفی محمد هروی