صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱: روز ازل که طینت آدم سرشته اند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز ازل که طینت آدم سرشته اند بر صفحه دلم غم او را نوشته اند عاشق شدی، هرآینه باید جفا کشید بر می دهد بلی به زمین هر چه کشته اند ای زاهدان چو منع من از عشق می کنید من چون کنم که در گل من این سرشته اند عشق از برای زینت انسان پدید شد محروم ازین شرف به یقین دان، فرشته اند آنها رسیده اند به مقصود کین زمان دامان غم گرفته و خود را بهشته اند خون شد دلم در آتش سودایش و هنوز تا بر سرم چهار ز غم او نوشته اند در جامه دید چون تن صوفی نگار گفت باریکتر ازین نخ دیگر نرشته اند صوفی محمد هروی