کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وقت است که گل گوی گریبان بگشاید

    بر صحن چمن باد صبا غالیه ساید

    چون ناله عاشق سحر از شوق رخ دوست

    مرغ سحری بر گل سوری بسراید

    چون طفل بود غرقه به خونش همه اندام

    هر بچّه گل کز رحم خار بزاید

    پیری ست چمن دیده ریاضت که به هر دم

    چیزی دگر از غیب بَرو روی نماید

    هر جا که سبک روحی و آزاده نهادی ست

    زین پس چو گل و سرو سوی باغ گراید

    شد بنده آزادگیی میر جهان سرو

    هر روز از آن یک سر و گردن بفزاید

    دریا چه بود با کف رادش که خسی چند

    در حال بگیرند هر آنچش به کف آید

    ای آنکه گر از فرط خلاف توعدو را

    در کام رود شهد چو زهرش بگزاید

    رای تو تواند که به سر پنجه قدرت

    این نه گره از چنبر گردون بگشاید

    چرخ اطلس خود در رهت انداخت چو دانست

    کآن نیست قبایی که به بالای تو شاید

    ایوان تو جایی ست که کیوان چو ببیند

    از فرط تحیّر سرانگشت بخاید

    گر رمح تو آغاز کند درست درازی

    نُه قبّه چرخ از سر عالم برباید

    با رای تو هفت اختر و با قدر تو نُه چرخ

    این هیچ بننماید و آن هیچ نپاید

    تیغ خضرت چون که کند راهنمایی

    هر کس که بدان ره برود باز نیاید

    گیتی ز کفت جست هر آن چیز که بایست

    کایزد به تو داده است هر آن چیز که باید

    من مدح جز از بهر تو مِن بعد نگویم

    فرزند علی غیر علی را نستاید

    در مدح تو با صوت حزین های ضمیرم

    سحبان به مثل همچو درا هرزه درآید

    از هر چه جهان مدّت قدر تو فزون باد

    کز قاعده چرخ زمن هیچ نیاید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha