کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقی روزی مگر خون میگریست

    زو کسی پرسید کاین گریه ز چیست

    گفت میگویند فردا کردگار

    چون کند تشریف رؤیت آشکار

    چل هزاران ساله بدهد بر دوام

    خاصگان قرب خود را بار عام

    یک زمان زانجا بخود آیند باز

    در نیاز افتند خو کرده بناز

    زان همی گریم که با خویشم دهند

    یک نفس در دیدهٔ‌ خویشم نهند

    چون کنم آن یک نفس با خویشتن

    میتوانم کشت ازین غم خویش من

    باخدا باشم چو بیخود بینیم

    تاکه با خود بینیم بد بینیم

    آن زمان کز خود رهائی باشدم

    بیخودی عین خدائی باشدم

    هر که موئی پای آرد در میان

    باز ماند یک سر موی از عیان

    محو باید مرد در هر دو سرای

    پای از سر ناپدید و سر ز پای

    گر سر موئی تفاوت میبود

    جمله سر تاپای او بت میبود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha