کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کاملی بگذشت در آتش گهی

    چون بدید آتش زهش شد ناگهی

    چون بهوش آمد رفیقی بر رسید

    کز چه مرغ عقلت از بر برپرید

    گفت چون آتش بدیدم آن زمان

    برگشاد از حال خود آتش زفان

    گفت هان تادر من از دون همتی

    ننگری از دیدهٔ بیحرمتی

    زانکه چندانیم تاب وسوز هست

    وانگهی این هر شب و هر روز هست

    ز تف و سوزی که من هستم دران

    مینپردازم بدین مشی خران

    هرکه او درعشق چون آتش نشد

    عیش او درعشق هرگز خوش نشد

    گرم باید مرد عاشق در هلاک

    محو باید گشت در معشوق پاک

    در ره معشوق خود شو بی نشان

    تا همه معشوق باشی جاودان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha