کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بلعمی کو مرد عهد خویش بود

    چارصد سالش عبادت بیش بود

    کرده بود او چار صد پاره کتاب

    جمله در توحید و در رفع حجاب

    چارصد روز و شبش در یک سجود

    غرقه کرده بود دریای وجود

    یک شب از شبها شبی بس سهمگین

    روی خود برداشت از خاک زمین

    صد دلیل نفی صانع بیش گفت

    شمع گردون را خدای خویش گفت

    روی خویش آورد سوی آفتاب

    سجده کردش صار کلب من کلاب

    عقل چون از حد امکان بگذرد

    بلعمی گردد زایمان بگذرد

    عقل در حد سلامت بایدت

    فارغ از مدح و ملامت بایدت

    گرتو عقل ساده مییابی ز خویش

    از چنان صد عقل دم بریده بیش

    گر چه عقلت ساده باشد بی نظام

    لیک مقصود تو گرداند تمام

    دورتر باشد چنین عقل از خطر

    وی عجب مقصود یابد زودتر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha