به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عاشقی میرفت سوی حج مگر
شد بر معشوق بر عزم سفر
گفت اینک در سفر افتادهام
هرچه فرمائی بجان استادهام
در زمان معشوق آن مرد نژند
نیم خشتی سخت در عاشق فکند
همچو دُرّیش از زمین برداشت مرد
بوسه بر داد و درو سوراخ کرد
پس بگردن درفکند آن را بناز
مینکرد از خویشتن یک لحظه باز
هرکه زو پرسید کاین چیست ای عزیز
گفت ازین بیشم چه خواهد بود نیز
در همه عالم بدین گیرم قرار
کاینم از معشوق آمد یادگار
هرکرا بوئی رسد از سوی او
هر دو عالم چیست خاک کوی او
گر ازو راهی بود سوی تو باز
تو ازین دولت توانی کرد ناز
گرترا آن راه گردد آشکار
هرچه توگوئی بود از عین کار
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.