کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اوست مولی که ز قید غمت آزاد کند
    اوست اعلا که خرابی تو آباد کند
    اوست سلطان به حقیقت که به دستوری عقل
    مملکت را تهی از ظلم و پر از داد کند
    ای که از خنجر خونریز تو خونهاست هدر
    چون پسندی که زبیداد تو کس داد کند
    میل استادی لقمان و فلاطون نکند
    آنکه شاگرد تو از حکمتش استاد کند
    گر جهان گشت خراب از ستم و ظلم چه باک
    رند، و سرمست و خراباتیش آباد کند
    دولت سرمد و ملک ابدت داد خدا
    بی خبر تفرقه در ملک خداداد کند
    دادگر غیر خدا نیست خدا را دریاب
    خیره آنست که از عدل خدا، داد کند
    آنکه یادش نرودروز و شب از خاطر ما
    چه شود گر، زمن سوخته دل یاد کند
    دل بدنیا مده و عشوه او خیره مخر
    این عروسیست که خون در دل داماد کند
    صلح و انصاف و مواسات و مواخات تمام
    چار، رکن است که معمار تو بنیاد کند
    «حاجب » از عشق تو خواهد هنر و طبع سلیم
    تا که از حسن بتان قلب جهان شاد کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha