ای که فرو رفته ببحر تمنی
گاه بصورت چمی وگاه بمعنی
بشکن و بفکن هرآنچه اسفل و اعلی
خواهی اگر رستگی به نشئه اخری
*****
جوی بجان بستگی بصادر اول
*****
احمد و حیدر که یک وجود و دو اسمند
کشور ایجاد را قویم طلسمند
گرچه ز صلب و رحم عیان بدو قسمند
لیک یکی روح رفته در بدو جسمند
*****
دو ننماید مگر بدیده احول
*****
شیر خدا آفتاب برج میامن
باب حکم پرده دار واجب و ممکن
مخزن اسرار هر چه ساری و ساکن
عرصه لاهوت راست ماه مهیمن
*****
ساحت ناسوت راست شاه مجلل
*****
عقل بر ذاتش ازکبر به تصبی
عرش بر قدرش از عظم بتابی
نوح بنزد مقام او متنبی
جان نبی را تنش بهینه مربی
*****
چهر خدا را رخش مهینه سجنجل
*****
فرش در لامکان فراشته اورنگ
باسش قاروره قضا زده برسنگ
ملک ورا جبرئیل مرغ شباهنگ
پای تصور بکوی شوکت او لنگ
*****
دست تفکر بذیل حشمت او شل
*****
بود و نبود اسمی از تکون آدم
آدم تنها نه بلکه خلقت عالم
هستی او سکه زد بنقد پر وکم
چرخ بر کاخ او بنائی مبهم
*****
مهر برچهر او وجودی مهمل
*****
ای که ز گردون چو شد مقام بخاکت
خلق نشاندند جنب ابن صهاکت
کیست که بیند رسل گریبان چاکت
ایزد ننموده جز به پیکر پاکت
*****
مختصری تا بدین نهایه مطول
*****
عقبی بیروی تو بذلت دنیا
دنیا بارای تو بعزت عقبی
حکم تو صورت جدا کند زهیولی
با تو زمین نجف زگردون اعلی
*****
بی تو سپهر برین ز غبرا اسفل
*****
هم ازل ازمهر تو باخذ مطالع
هم ابد از قهر تو بکسب مقاطع
از تو قلم زد بلوح نقش وقایع
امر شریعت بدون سعی تو ضایع
*****
کار نبوت جدا زتیغ تو مختل
*****
کشور توحید شد زقلب تو محدود
باره دین گشت ز اهتمام تو مشدود
بزم توصد پرده به ز جنت موعود
قوت ایزد ز بازوان تو مشهود
*****
لطف الهی زعارض تو ممثل
*****
ای حرم کعبه ات ز حلقه بگوشان
وی دل دانای تو زبان خموشان
با تو که گفت ازحسین چشم بپوشان
خاصه در آندم که اهل بیت خروشان
*****
نزدش با اصغر آمدند معجل
*****
گفتند این طفل کو چو بحر بجوشد
نیست چو ماکز عطش بصبر بکوشد
اشک بپاشد چنانکه خاک بپوشد
رخ بخراشد چنانکه جان بخروشد
*****
جز بکفی آب عقده اش نشود حل
*****
هی بفغان خود زگاهواره پراند
مادر او هم زبان طفل نداند
نه بودش شیر تا بلب برساند
نه بودش آب تا برخ بفشاند
*****
مانده بتسکین قلب اوست معطل
*****
گاهی ناخن زند بسینه مادر
گاهی بیجان شود بدامن خواهر
باری ازما گذشته چاره اصغر
با بنشانش شرار آه چو آذر
*****
یا ببرش همرهت بجانب مقتل
*****
شه ز حرم خانه اش ربود و روانشد
پیر خرد همعنان بخت جوان شد
زین پدر وزن پسر بلرزه جهان شد
آمد و آورد هر طرف نگران شد
*****
تا بکه سازد حقوق خویش مدلل
*****
گفت که ایقوم روح پیکرم اینست
ثانی حیدر علی اصغرم اینست
آن همه اصغر بدند اکبرم اینست
حجه کبرای روز محشرم اینست
*****
رحمی کش حال برفناست محول
*****
او که بدین کودکی گناه ندارد
یا که سر رزم این سپاه ندارد
بلکه بس افسرده است آه ندارد
جای دهید آنکه را پناه ندارد
*****
پیش کز ایزد بریدکیفر اکمل
*****
ناکه از آنقوم از سعادت محروم
حرمله اش تیرکینه راند بحلقوم
حلق وراخست و جست برشه مظلوم
وز شه مظلوم آن سه شعبه مسموم
*****
رد شد و سرزد زقلب احمد مرسل
*****
طفلی کز تشنگی بغم شده مدغم
جست و برآورد دست و خست رخ از غم
گردن و سرگاه راست کرد وگهی خم
شه زگلویش کشید تیر و هماندم
*****
ملک جهان بر جنان نمود مبدل
*****
شاها جیحون کهینه چامه نگارم
کز فر تو مهر گشته حاجب بارم
ده به امم اجر هرچه مدح تو آرم
من بجنان و جحیم کار ندارم
*****
باتوام از نور و نار رسته مخیل