کاینهمه مشک به دامان دارند
گوئی از مشک دو صد خروارند
که چنین تیره بدین سان تارند
برده اند از کف خلقی دل ودین
ورنه عنبر ز چه عنبر بارند
زنگیانند که از زنگ به روم
یادو هندوست که در باغ ارم
زده چنبر به سرش چون مارند
سر ز ایشان مبر ای یار ارچه
سرکش وراهزن و طرارند
*****
که غلامی ز غلامان شهند
سایه افکن به سر مهر ومهند