به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

فصیحی هروی

فصیحی هرویغزلیاتشمارهٔ ۵۸: نوبهاران از در این باغ و بستان بازگشت

1390عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نوبهاران از در این باغ و بستان بازگشت
خنده نومید از لب گلهای خندان بازگشت
وای بر یعقوب ما کز بعد چندین انتظار
کاروان مصر از نزدیک کنعان بازگشت
هر نگه کز موجه خون جگر بیرون فتاد
بی‌جمال دوست سوی چشم گریان باز گشت
بی تو هر شب را به عمری دل به روز آورده بود
بخت برگردید و آن شبهای هجران بازگشت
شمع‌سان گویی فصیحی شد کفن پیراهنم
ز‌‌ آنکه خورشید امشبم دست از گریبان بازگشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۷: دی قاصد یار آمد و مژگان‌تری داشت 2شمارهٔ ۵۸: نوبهاران از در این باغ و بستان باز ...3شمارهٔ ۵۹: از دل هزار لخت به چشم نثار رفت 4شمارهٔ ۶۰: از فیض گریه‌ام مژه نشو و نما گرفت 5شمارهٔ ۶۱: شب بی‌خبرم حرف فراقت به زبان رفت 6شمارهٔ ۶۲: دوش غم بر گریه‌های زخم ما خندید و ...7شمارهٔ ۶۳: از عافیت طراوات گلزار کس مباد 8شمارهٔ ۶۴: شب نخل تجلی به گلستان تو بر داد 9شمارهٔ ۶۵: هر قطره خون گرم که از دل در اوفتد 10شمارهٔ ۶۶: غم عشقت به عالم در نگنجد 11شمارهٔ ۶۷: چنان که باغ در آغوش گل نمی‌گنجد 12شمارهٔ ۶۸: مگر بازم دل از زخم جفایی شاد می‌گر ...13شمارهٔ ۶۹: سر آشفته بختم تا به کی بر خویشتن خ ...14شمارهٔ ۷۰: از روز سیاهم شب هجران گله دارد 15شمارهٔ ۷۱: غمش به تازه ندانم چه مدعا دارد 16شمارهٔ ۷۲: بر خرمنم طلیعه برقی گذار کرد 17شمارهٔ ۷۳: رفت صد عید و نسیمی یاد باغ ما نکرد 18شمارهٔ ۷۴: حسن پیرایه دکان هوس نتوان کرد 19شمارهٔ ۷۵: دیده هرگز خویشتن را صید شهبازی نکر ...20شمارهٔ ۷۶: سالها دیده ما را مژه دربانی کرد 21شمارهٔ ۷۷: عشق هر ساعت شبیخون بر دل ریش آورد 22شمارهٔ ۷۸: دیده امشب ره نظاره به پایان آورد 23شمارهٔ ۷۹: خطت هر دم جهانی از تجلی رایگان گیر ...24شمارهٔ ۸۰: گرت خراب کند عشق تا ز سر سازد 25شمارهٔ ۸۱: نشئه‌ی شوق کی از ساغر عشرت خیزد 26شمارهٔ ۸۲: ز خواب آن چشم شهلا برنخیزد 27شمارهٔ ۸۳: فلک خونم به تیغ آن بت بی‌باک می‌ری ...28شمارهٔ ۸۴: خوش آن بهشت کش از شعله نو گلی باشد 29شمارهٔ ۸۵: چه دانستم که رازم مو به مو اظهار خ ...30شمارهٔ ۸۶: گر نقاب از رخ بگیری آفتابم می‌کشد 31شمارهٔ ۸۷: تنم از داغ حسرت رشک آتشگاه گبران ش ...32شمارهٔ ۸۸: هر شبم داغی چنان در گلخن تن بشکفد 33شمارهٔ ۸۹: خون شکایتم ز لب زخم چون چکد 34شمارهٔ ۹۰: جان بی‌رخ تو درد دل غمزده داند 35شمارهٔ ۹۱: رفتند همدمان و مرا دل فگار ماند 36شمارهٔ ۹۲: در فراق شعله خاکستر نشینم کرده‌اند 37شمارهٔ ۹۳: چشم ترا ز مستی ناز آفریده‌اند 38شمارهٔ ۹۴: ماییم جدا از تو به غم ساخته‌ای چند 39شمارهٔ ۹۵: خنده ساقی دگر در ساغر آتش می‌زند 40شمارهٔ ۹۶: تلخکامان مزه شهد هوس نشناسند 41شمارهٔ ۹۷: شوق دیدار تو چون چشم مرا باز کند 42شمارهٔ ۹۸: یک ناوک ارنه در دل صد پاره بشکند 43شمارهٔ ۹۹: چون امتان کبر حدیث نسب کنند 44شمارهٔ ۱۰۰: نوبهار آمد که مرغان بال و پر گلگو ...45شمارهٔ ۱۰۱: اگر ز حسن تو یک ذره آشکاره کنند 46شمارهٔ ۱۰۲: در دیده نگه چون ز تو در خون بنشین ...47شمارهٔ ۱۰۳: دل در آن زلف پریشان رسد و بنشیند 48شمارهٔ ۱۰۴: بیزارم از آن سینه که از جوش نشیند 49شمارهٔ ۱۰۵: چون صبا جلوه آن زلف گره گیر دهد 50شمارهٔ ۱۰۶: عشق هر جا دست با غیرت پی پیمان ده ...51شمارهٔ ۱۰۷: یاد آن شبها که بزم عیش ما آباد بو ...52شمارهٔ ۱۰۸: شب که جانم خسته از بیم وداع یار ب ...53شمارهٔ ۱۰۹: شب همه شب با صبوری ناله‌ام در جنگ ...54شمارهٔ ۱۱۰: دوش از تب پیکرم چون شعله آتش بال ...55شمارهٔ ۱۱۱: تا من آتش خانه بودم رسم خاکستر نب ...56شمارهٔ ۱۱۲: تا گلستان بود کی پرخار بیدادم نبو ...57شمارهٔ ۱۱۳: خوش آن که جوش دیده بیهوده بین نبو ...58شمارهٔ ۱۱۴: تا سر مژگان تماشا دیده بر هم چیده ...59شمارهٔ ۱۱۵: دل را دگر در کین ما بر لب چه نفری ...60شمارهٔ ۱۱۶: کو جنون تا هر نفس لب در سراغی گم ...61شمارهٔ ۱۱۷: به باده صوفی ما صاف از ریا نشود 62شمارهٔ ۱۱۸: رمزی‌ست خط دوست که چون بخت سر‌آید 63شمارهٔ ۱۱۹: بهشتی روی من چون پرده از رخسار بگ ...64شمارهٔ ۱۲۰: مراد ما ز مادر بر سر خشت عدم آید 65شمارهٔ ۱۲۱: دل از ولایت غم بار بسته می‌‌آید 66شمارهٔ ۱۲۲: دیدی که چو بخت یار برگردید 67شمارهٔ ۱۲۳: دیده امشب همه شب خواب پریشان می‌د ...68شمارهٔ ۱۲۴: کسی در این چمن اسرار رنگ و بو فهم ...69شمارهٔ ۱۲۵: باز دل آوازه زلف پریشانی شنید 70شمارهٔ ۱۲۶: ای دل نشاط صرف کن و غم نگاه دار 71شمارهٔ ۱۲۷: تا نفس داری سراغ کوی آن مه‌پاره گ ...72شمارهٔ ۱۲۸: گر آگهی ز دوق طلب تشنه لب بمیر 73شمارهٔ ۱۲۹: گرت بود جگری سوختن ز داغ آموز 74شمارهٔ ۱۳۰: چون عشق آشنای تو شد از خرد گریز 75شمارهٔ ۱۳۱: هرگز مباش آتش سوزان سپند باش 76شمارهٔ ۱۳۲: تا توانی در ترازوی هوس بی سنگ باش 77شمارهٔ ۱۳۳: من که افسرده‌ترم از نفس مرغ خموش 78شمارهٔ ۱۳۴: چون اشک خرقه طلب از خون ناب پوش 79شمارهٔ ۱۳۵: تاب خورشید رخت از تب فزونتر بود د ...80شمارهٔ ۱۳۶: متاع اشک گر آتش بود برو بفروش 81شمارهٔ ۱۳۷: ز پا افکند ما را آرزوی سرو بالایش 82شمارهٔ ۱۳۸: از پی رفع خمار دل غم‌پرور خویش 83شمارهٔ ۱۳۹: از خون کشتگان شکفد لاله‌زار عشق 84شمارهٔ ۱۴۰: می‌آید از سیر جگر آهم گلستان در ب ...85شمارهٔ ۱۴۱: گرد افغانم ز دامان جرس افتاده‌ام 86شمارهٔ ۱۴۲: دردم و نوش مراد از نیش نشتر خورده ...87شمارهٔ ۱۴۳: ناله دردم و خوش بر سر کار آمده‌ام 88شمارهٔ ۱۴۴: جوش ذوقم خوش‌نشین کشور میخانه‌ام 89شمارهٔ ۱۴۵: چون ابر شب ز آتش تب می‌گریستم 90شمارهٔ ۱۴۶: یک گام گر از محمل غم باز‌پس افتم 91شمارهٔ ۱۴۷: دیده را گم داشتم عمری و اکنون یاف ...92شمارهٔ ۱۴۸: درین مدت که در خیل اسیران تو جا ک ...93شمارهٔ ۱۴۹: چو شبها بستر و بالین دل از ریش می ...94شمارهٔ ۱۵۰: شب که غمهای ترا پرده‌نشین می‌کردم 95شمارهٔ ۱۵۱: پریشان ناله‌ام بر گرد هر گلزار می ...96شمارهٔ ۱۵۲: به بوی درد پریشان زلف یار شدم 97شمارهٔ ۱۵۳: چمن پیرای صبحم کیمیای خاروخس دارم 98شمارهٔ ۱۵۴: لب زخم ستمم مژده ماتم دارم 99شمارهٔ ۱۵۵: ارمغان از بینوایی غم به گلشن می‌ب ...100شمارهٔ ۱۵۶: بترس از آن که دمی دامن سحر گیرم 101شمارهٔ ۱۵۷: گر شاهد غم جلوه کند کام نگیرم 102شمارهٔ ۱۵۸: فردوس ساز کلبه پردود آتشم 103شمارهٔ ۱۵۹: نوبهارست و در انجام طرب می‌کوشم 104شمارهٔ ۱۶۰: گوارا باد آیات تجلی بر لب هوشم 105شمارهٔ ۱۶۱: دیریست که از گریه بهار دل ریشم 106شمارهٔ ۱۶۲: نسیم نوبهاران نیستم کاندر چمن رقص ...107شمارهٔ ۱۶۳: چون سینه ماتم‌زدگان غرقه داغم 108شمارهٔ ۱۶۴: کتاب عشقم و آیات زلف دوست عنوانم 109شمارهٔ ۱۶۵: جنون از داغ رسوایی چو آراید گلستا ...110شمارهٔ ۱۶۶: از ناله لب حوصله بستن نتوانم 111شمارهٔ ۱۶۷: عشق کو تا آتشی در خرمن اخگر زنم 112شمارهٔ ۱۶۸: قرعه کاری به نام سعی باطل می‌زنم 113شمارهٔ ۱۶۹: کو جنونی تا خرد را طعمه سودا کنم 114شمارهٔ ۱۷۰: چند در دل شکنم ناله و خاموش کنم 115شمارهٔ ۱۷۱: کو هجوم گریه کز یک قطره صد جیحون ...116شمارهٔ ۱۷۲: چند ای شوق طواف در و بام تو کنم 117شمارهٔ ۱۷۳: ز گریه موج زند مجلس ار ندیم شوم 118شمارهٔ ۱۷۴: ما ز مادر داغ بر دل خاک بر سر زاد ...119شمارهٔ ۱۷۵: تا وداع شعله خود همچو اخگر کرده‌ا ...120شمارهٔ ۱۷۶: دوش بی روی تو از دل خون ناب افشان ...121شمارهٔ ۱۷۷: باز در دل شعله‌های آفتاب افکنده‌ا ...122شمارهٔ ۱۷۸: وقت غم خوش کآتش از باغ و بهارش چی ...123شمارهٔ ۱۷۹: عمریست تا به درد محبت فسانه‌ایم 124شمارهٔ ۱۸۰: کو عشق خانه‌سوز که ما بلهوس نه‌ای ...125شمارهٔ ۱۸۱: روزگاری شد که ما زین بخت وارون می ...126شمارهٔ ۱۸۲: در مزاج درد خود ذوق مداوا سوختیم 127شمارهٔ ۱۸۳: کی مسیحا داشت در بار آنچه ما می‌خ ...128شمارهٔ ۱۸۴: از عمر دمی را به غمی باز نبستیم 129شمارهٔ ۱۸۵: لب زخمیم و افغان را پرستیم 130شمارهٔ ۱۸۶: در خلوت غم چند گهی خام نشستیم 131شمارهٔ ۱۸۷: ما بت نه زاندیشه معبود شکستیم 132شمارهٔ ۱۸۸: ما دو عالم را ز موج غم خراب انگاش ...133شمارهٔ ۱۸۹: شب که بر آن آفتاب راه گرفتیم 134شمارهٔ ۱۹۰: شب که ما تو سن بیهوده روی پی کردی ...135شمارهٔ ۱۹۱: یاد آن روزی که در میخانه ساغر می‌ ...136شمارهٔ ۱۹۲: صبحیم چه سود از دل آهی ندمیدیم 137شمارهٔ ۱۹۳: کو دل که رو به میکده مشرب آوریم 138شمارهٔ ۱۹۴: کو حریفی تا دو جامی از می احمر زن ...139شمارهٔ ۱۹۵: تا کی چو طفل عقل دم از مهر و کین ...140شمارهٔ ۱۹۶: برخیز تا زیارت ماتم‌سرا کنیم 141شمارهٔ ۱۹۷: تا چند درین غمکده بیکار نشینیم 142شمارهٔ ۱۹۸: سکه به نام عجز زد شوکت پادشاهیم 143شمارهٔ ۱۹۹: ما روزی حیات بجز خون نمی‌دهیم 144شمارهٔ ۲۰۰: رسم عشاقست خندان اشک حرمان ریختن 145شمارهٔ ۲۰۱: قوت جگرت ز جوش بستان 146شمارهٔ ۲۰۲: از شهیدان تو فرمان بردن و جان باخ ...147شمارهٔ ۲۰۳: اشک حسرت در عذار ما غریبان ریختن 148شمارهٔ ۲۰۴: ساقی به سودا جام رو کن 149شمارهٔ ۲۰۵: این شهادتگه عشق‌ست تقاضایی کن 150شمارهٔ ۲۰۶: چون نعش من برند برون از سرای من 151شمارهٔ ۲۰۷: درد ما ننگ مداوا برنتابد بیش ازین 152شمارهٔ ۲۰۸: ره گر اینست درین بادیه گمراهی به 153شمارهٔ ۲۰۹: جان را شکنج ساز و به زلف حبیب ده 154شمارهٔ ۲۱۰: هر خار کان ز گلشن هجران برآمده 155شمارهٔ ۲۱۱: خدایا رخصت پرواز ازین دام مجاز ده 156شمارهٔ ۲۱۲: بهشت را چه کند با غم آرمیده او 157شمارهٔ ۲۱۳: تاراج رنگ و بوی گل مدعا نمای 158شمارهٔ ۲۱۴: زاغ و بلبل همه دارند کهن زمزمه‌ای 159شمارهٔ ۲۱۵: بردی به تازه باز دل ای جان چه داش ...160شمارهٔ ۲۱۶: سر و برگ من محزون نداری 161شمارهٔ ۲۱۷: کوش تا سیراب از بحر تماشا نگذری 162شمارهٔ ۲۱۸: چند از بحر طلب موج دویی انگیزی 163شمارهٔ ۲۱۹: چندم ای اشک به تاراج محبت خیزی 164شمارهٔ ۲۲۰: یک دو روزی شد که چون گل غوطه در خ ...165شمارهٔ ۲۲۱: مگر از کمین حسنی شبخون زده سپاهی 166شمارهٔ ۲۲۲: پر تماشا مکن آیینه که حیران نشوی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ