کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عجب عجب که شب غم به صبحگاه رسید
    نسیم وصل سواری ز گرد راه رسید
    به فرق سوختهٔ غم در آفتاب ستم
    ز سایبان حجاب کرم، پناه رسید
    رساند باد به بلبل خبر که گل آمد
    رسید مژده به گوش گدا که شاه رسید
    ز خرّمی به سماع آمدند چون مستان
    چو این نوید به پیران خانقاه رسید
    هزار قد شده خم چون کمان به سجدهٔ شکر
    که بر نشانهٔ مقصود، تیر آه رسید
    حدیث کوته و افسانه مختصر، ز سفر
    مه ستاره حشم، خان جم سپاه رسید
    سحاب همّت خورشید مکرمت، نورنگ
    که فیض نعمت عامش به ما سواه رسید
    دلاوری که دم کین او به گوش جهان
    ز آسمان و زمین وامصیبتاه رسید
    به پای توسن او تا چو نعل سود جبین
    به آسمان مه نو را پر کلاه رسید
    فتاد کشتی آز از کفش به گردابی
    که تا کران نتواند به صد شناه رسید
    زهی رسیده به جایی ترا سریر جلال
    که با سپهر به سرحدّ اشتباه رسید
    به پای بوس تو آمد فلک، وگرنه چرا
    بر آستان تو با قامت دو تاه رسید؟
    ز آستان تو خورشید با هزار کمند
    به جای شمسه بر ایوان بارگاه رسید
    چو سایه مهر نهد رو بر آن زمین همه روز
    که پای چتر تو با این علّو جاه رسید
    نمود مهر دگر از فروغ آن به سپهر
    اگر زرای تو پرتو به قعر چاه رسید
    ز اشتیاق، شتابنده شد به استقبال
    به گوش عفو تو چون مژدهٔ گناه رسید
    فلک به خوان تو نسبت اگر نکرد درست
    چرا شکست پیاپی به قرص ماه رسید
    به دور عدل تو از کهربا عجب دارم
    که دست او به گریبان برگ کاه رسید
    ترا ز نالهٔ مظلوم دل به درد آمد
    به غایتی که خجالت به دادخواه رسید
    ز عیش دور تو یاد از سرور مستی داد
    به مست خفته اگر قامت‌الصّلوه رسید
    تو آفتابی و بهر ثبوت این دعوی
    مرا چو صبح گواه از پی گواه رسید
    ز ماهیان ید بیضا توان مشاهده کرد
    دمی که پرتو رای تو بر میاه رسید
    کمند مهر ز جا ذرّه را نجنبانید
    ز ابر حلم تو گرنم به خاک راه رسید
    عروج خاک سزد همچو آتش از جایی
    که بندگان ترا بر زمین جباه رسید
    کسی که سوختهٔ آتش عتاب تو شد
    به حشر، نامهٔ اعمال او سیاه رسید
    دمید سبزه چو مژگان یار، نیزه گذار
    به هر زمین که ترا گردی از سپاه رسید
    چنان سپاه تو برداشت خیل دشمن را
    که تند سیل، تو گویی به مشت کاه رسید
    به رنگ صاعقه، روز نبرد، گلگونت
    به خصم تیزتر از ناوک نگاه رسید
    میان معرکه دشمن چنان نمود ترا
    که خون گرفته شکاری به صیدگاه رسید
    عدو که تافت عنان از اطاعت تو مرنج
    چو عاقبت به رکاب تو عذرخواه رسید
    که هر که سر به اطاعت نهاد یزدان را
    در اوّلش به زبان ذکر لا‌اله رسید
    سپهر منزلتا! بی‌تو ز آتش هجران
    چه داغها که به جان و دل تباه رسید
    نفس که سلسله جنبان زندگانی بود
    به لب ز تیرگی دل چو دود آه رسید
    زلال خضر و دم عیسوی چو زهر و سموم
    به ناتوان تو جانسوز و عمرکاه رسید
    رسید جان به لبم بارها و تافت عنان
    ز استماع نویدی که گاه‌گاه رسید
    به خاک پای تو کاین مژده‌ام نمود چنان
    که قطره‌ای به لب تشنهٔ گیاه رسید
    مرا به دیده کنون خواب عافیت خوش باد
    که چشم بخت مرا وقت انتباه رسید
    برآر دست دعا بهر مدّعا میلی
    به شکر آنکه شب غم به صبحگاه رسید
    همیشه تا به زبان بگذرد که صاحب جاه
    به سرفرازی دیهیم و فرّگاه رسید
    به فرّ جاه تو دیهیم و گاه، عالی باد
    که دست از تو به صد افسر و کلاه رسید
    به کُنه مدّت جاهت زمانه نتواناد
    به ماه و سال ز تکرار سال و ماه رسید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha