جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد خیال رویش از بس آشنای چشم من صفحهٔ تصویر گشته پرده های چشم من حسن معنی بنگرم با دیدهٔ دل، زانکه هست چشم بیتابی چو عینک در قفای چشم من بر سر راه تو چون نقش قدم افتاده ام ای غبار رهگذارت توتیای چشم من من که و نظارهٔ روی سیه چشمان کجا؟ آنچه اکنون بیند از هجران سزای چشم من برامید نعمت دیدار از هر گردشی کاسهٔ در یوزه گرداند گدای چشم من آنچه آن را خلق نقش پا تصور می کنند مانده در خاک سر کوی تو جای چشم من پنجهٔ مژگان دهد از مصقل موج سرشک در شب هجران او جویا جلای چشم من جویا تبریزی