جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم پیچ و تاب غم عشق تو بود زنجیرم سوی خود می کشد از دایرهٔ تدبیرم زور وابستگی سلسلهٔ تقدیرم شوق زخم دگرم باعث بیتابی شد زیر شمشیر تو می غلطم و بی تقصیرم در هوای تو ز بس رفته ام از خود چه عجب کاغذ باد شود گر ورق تصویرم از رگ برق مگر عشق تو تابیده کمند که چنین گرم عنان گشته پی تسخیرم چارهٔ حال خرام دم درویشان است گشته جویا چو حباب از نفسی تعمیرم مرشد دل گه و گه گوش به ارشاد دلم گاه شاگرد دلم، لحظه ای استاد دلم ناله تار نگهم راست چو ابریشم چنگ بسکه لبریز بود سینه ز فریاد دلم نسبت من به تو چون نسبت بلبل به گل است چه عجب گر نه به گوش تو رسد داد دلم بیستون را بفلاخن نهد از بیتابی زور بازوی توانایی فرهاد دلم مژه بر هم زدنش پنجهٔ شاهین بلاست آن سیه چشم که جویا شده صیاد دلم جویا تبریزی