جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از فراق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از فراق آه از غم، وای از هجران و فریاد از فراق ای مغنی نالهٔ نی مغز جانم را گداخت می دهد مضمون این مصرع مرا یاد از فراق تندباد آه از جا کند کوه صبر را طاقت شبهای هجران رفت بر باد از فراق آنچه من می بینم از هجران او در کوه و دشت کافرم، دیدند اگر مجنون و فرهاد از فراق هیچکس در خاک و خون غلطیدهٔ هجران مباد برنخیزد تا قیامت آنکه افتاد از فراق بر جگر افشرده دندان می خورد خوناب غم در سفر آنرا که چون جویا ود زاد از فراق جویا تبریزی