جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنوز خنده ها بر گریه های بی سبب دارم هنوز غنچه گر دارد مرا گردون ز دلتنگی چه باک خندهٔ بی اختیار زیر لب دارم هنوز می کند با عشق، دل زورآزماییها هنوز می رود دست و بغل چون موج با دریا هنوز ضعف پیری شوق عشق و عاشقی از دل نبرد می گشاید شیشه ام آغوش بر خارا هنوز رنگ رعنایی که سرو جنت از وی برده فیض بر زمین از سایهٔ خود ریزد آن بالا هنوز ساقی از جام می اش مشت گلابی برفشان شوخی او خفته در آغوش استغنا هنوز می زند با قامت آن شوخ لاف همسری شرم ناید سرو را با آن قد و بالا هنوز رفت جویا آن گل رو از نظر زان رو مراست مردمک چون لاله داغ چشم خون بالا هنوز جویا تبریزی