جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دگر بوی کبابم از دل آواره می آید مگر امشب ببزم آن شوخ آتشپاره می آید چو گل کز باد نوروزی بریزد بر سر خاری مرا دل بر سر مژگان که نظاره می آید نشد هموار بر دل در غمش نگریستن زانرو سرشک از دیدهٔ غمدیده ام همواره می آید مگر ماه من امشب می شود در محفلم طالع که هر دم در پریدن دیده چون سیاه می آید عبث پیش فلک می نالی از بیچارگی ایدل از این بی دست و پا درد تراکی چاره یم آید ز برق نالهٔ جانسوز عاشق نرم گردیدن نیاید ازدل سنگش ز سنگ خاره می آید بلند و پست دنیا چون کند با بدگهر جویا کی از سوهان علاج زشتی انگاره می آید جویا تبریزی