جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوار شو که جمالت یکی شود خوش آب و رنگ شود چون نگین سوار شود ز تار زلف دل ما به دام شانه فتاد که مرغ رشته به پا صید شاخسار شود به دلخراشی هر خار بایدم تن داد مرا که نکهت گب بر دماغ بار شود کسی که سرکشی از چشم مردمش انداخت به دیده جای بیابد اگر غبار شود زسوز عشق، مددجوا که عقدهٔ دل را اگر گداخته شد بحر بی کنار شود چو غنچه خندهٔ مستی بزیر لب دارد دلی که سرخوش پیمانهٔ بهار شود نشان آبله افزود حسن روی ترا که چون ستاره شود مه یکی هزار شود زتیره روزیم امیدها بود جویا رخ سمر ز نقاب شب آشکار شود جویا تبریزی