جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می کشد آفتاب از صبح سر در زیر چادر می کشد کفر و دین را امتیازی نیست در بازار عشق این ترازو خاک را با زر برابر می کشد در پی عرض هنر هرگز نباشد اهل دل همچو تیغ آیینه کی منت زجوهر می کشد می کشد از رشک آن رخسار و ابرو مهر و ماه آنچه زان داندان و زان لب شیر و شکر می کشد با قلندر مشربان ای محتسب دشمن مباش آه ازان هویی که شبها از دلی سر می کشد چشم داغ دل به ذوق دیدنت مانند شمع از شکاف سینه هر دم گردنی بر می کشد چون توانم آه را بال و پر پروانه داد گر کشم جویا نفس آن شوخ خنجر می کشد جویا تبریزی