جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی که مستی باد تو در سرم باشد دل گداخته صهبای ساغرم باشد به هر طرف که گشایم نظر گلستان است خیال روی تو تا در برابرم باشد منم به معرکهٔ خودکشی چنان تیغی که پیچ و تاب غم عشق جوهرم باشد خبر نکرده سر خود گرفتن از بزمم ادای تازهٔ آن شوخ خود سرم باشد کجاست آتش عشقی که دست بی گل داغ ز کار مانده تر از بال بی پرم باشد قیامت است مرا اختلاط با دونان طنین هر مگسی شور محشرم باشد شوم شبی که هماغوش یاد او جویا چو بوی غنچه ز گلبرگ بسترم باشد جویا تبریزی