جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۴۹۳: دل مرا در پیری از قهر الهی می تپد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل مرا در پیری از قهر الهی می تپد تا قدم قلاب شد تن همچو ماهی می تپد عشق زور آورد و تن خواهی نخواهی می تپد دل ز قلاب محبت همچو ماهی می تپد یاد حسن شعله ناک آتش افروز دلت بی تو در چشمم سپند آسا سیاهی می تپد نسترن زار بناگوشی به یادم آورد در برم دل از نسیم صبح گاهی می تپد بسکه از تیغش دم آب دگر را تشنه است زخم بر اندام من مانند ماهی می تپد چون دل از شوق کنارم در شب بیداد او تا نگردیده است اشک از دیده راهی می تپد در هوای گرم سیر عشق آسایش مجوی موج بحر از تشنگی اینجا چو ماهی می تپد در حریم رحمتش غیر از گنه را بار نیست چون گنهکاران دلم بر بی گناهی می تپد زین گنه جویا که رفتم از حریم خاطرش چون دلم دایم زبان عذرخواهی می تپد جویا تبریزی