جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۳: آن نور که هر ذره ازو در لمعان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن نور که هر ذره ازو در لمعان است در پردهٔ پیدایی او گشته نهان است در دیدهٔ بالغ نظران پرتو خورشید بر خاک ره افتادهٔ آن سرو روان است تا ترک نگاه تو دگر قصد که دارد دستی زدده بر تیرکش آن مژگان است فریاد که دور از می چون خون کبوتر خون دلی از دیده مرا در سیلان است هر صبح در اندیشهٔ آن گلشن رخسار با نکهت گل رنگ رخم در طیران است پوشیدن ازو چشم محال است که پیوست در خواب مرا پیش نظر در جولان است از چشم تو رستن نتوان زانکه نگاهش ازی است که سرپنجهٔ او از مژگان است از خوبی رخسار تو جویا چه برآید چیزی که عیانست چه حاجت به بیان است جویا تبریزی