جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۱: دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رفت با من نبود جز دلی آنهم ستاند و رفت بگذشت نوبهار و فزون شد جنون مرا گل تخم خار خار تو در دل فشاند و رفت شب را چسان به صبح رسانم کجا روم هر چند گفتمش مرو امشب نماند و رفت از شرم ریزش مژگانم شب فراق ابر سیه تر آمد و دامن تکاند و رفت پا بر زمین ممال که بر بود گوی فیض زین عرصه هر که توسن همت جهاند و رفت صبر آمد و زگریه فرو خوردم فشاند چندان سرشک کاتش دل را نشاند و رفت جویا ببین که صاف نگه را به دیدنی از پرده های چشم و دل ما چکاند و رفت جویا تبریزی