جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۴: از بتان مثل تو کافر ماجرایی برنخاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بتان مثل تو کافر ماجرایی برنخاست خان و مان بر هم زنی شوخ بلایی برنخاست بر سر کوی تو چندانی که نالیدم به درد هیچ از کهسار تمکینت صدایی برنخاست شب که راهش از خیالت بر دم شمشیر بود پای دل لغزیید و از کس های هایی برنخاست بر در دلهای مردم حلقهٔ الفت زدم زان میان هرگز صدای آشنایی برنخاست بر در دلهای مردم حلقهٔ الفت زدم زان میان هرگز صدای آشنایی برنخاست طینت پروانه و من گویی از یک عالم است هرگزم در سوختن از لب صدایی برنخاست دوستان داد از سبکرفتاری عهد شباب شد به نیرنگی کز او آواز پایی برنخاست گر زسامان بگذری کارت بسامان می شود تا نشد عریان ز برگ از نی نوایی برنخاست تاکنون جویا پی تاراج دل چون شوخ من جنگجویی آفتی عاشق جفایی برنخاست جویا تبریزی