جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۷: آسوده دلی که بی قرار است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آسوده دلی که بی قرار است آن دیده خنک که شعله بار است چون آینه عیب جو در این بزم تا عیب نماست عیب دار است کینم بدل تو بی مروت پنهان در سنگ چون شرار است بر ساحت نه فلک کند سیر هر کس بر خویشتن سوار است بر پشت لب تو سبزهٔ خط چون موج نسیم نوبهار است فریاد تو مناسبت نجوید با شعله که طفل نی سوار است در چشمم هر کنار موجی است هر موج به چشم من کنار است گر غنچهٔ دل شکفته باشد هر سوی که بنگری بهار است هرگز روی خوشی نبیناد هر دل که نه از غمت فگار است صبر و دل بیقرار عاشق پیمانه و دست رعشه دار است پیراهن جسم نازک او جویا از نکهت بهار است جویا تبریزی