جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۹: مست و بیخود شوخ من افتاده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست و بیخود شوخ من افتاده است بر زمین همچون چمن افتاده است هر که در تعریف خود کوشد مدام بر زبان خویشتن افتاده است گوهر معنی نمی جویند خلق ورنه بیرون از سخن افتاده است از صفای عارضش لغزیده است دل که در چاه ذقن افتاده است کرده سامان حیات جاودان آنکه در فکر سخن افتاده است دور از آزادی چو مرغ بیضه است هر که در دام وطن افتاده است هر کجا شوری ست جویا در جهان زان لب شکرشکن افتاده است جویا تبریزی