مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۶: هر سحر غلطم در خون از نسیم کوی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر سحر غلطم در خون از نسیم کوی تو چون نغلطاند بخون ما را که دارد بوی تو چون شوم ایمن ازو کز بهر قتل عاشقان غمزه را بر کف دو شمشیر است از ابروی تو گرنه از خون شهیدان می کشد بالا بگو میخورد آب از کجا سروقد دلجوی تو بوسه نگرفته زان لب آتشم در جان گرفت سوختم لب تشنه آخر در کناری جوی تو از غمت پیچید بخود دایم رگ جانم بتن پیچ و تاب آن رشته دارد بیشتر یاموی تو برد از افسون نگاهی چشمت از ما عقل و هوش نیست کم ز اعجاز سحر نرگس جادوی تو من کیم تا با تو ای آتش طبیعت سر کنم شعله را در پیچ و تاب آرد ز تندی خوی تو گفتی از من رو بگردان چون کنم با اینکه هست روی دل سوی توام ای روی دلها سوی تو رازها روشن شود مشتاق از او گویا که هست ساغر گیتی نما آئینه زانوی تو مشتاق اصفهانی