مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۰: چو فارغ در گرفتاری ز جور خاروخس باشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو فارغ در گرفتاری ز جور خاروخس باشم همان بهتر که در گلشن نباشم در قفس باشم نگیرد چون غبارم دامن منزل بود یکسان اگر از ره نوردان گاه پیش و گاه پس باشم ز عشقم سرخوش و فارغ ز هر دشمن نیم مستی که در اندیشه روز از شحنه و شب از عسس باشم بخاتم گو مده صیاد مرغ بی پروبالم که باشم در حصار عافیت تا در قفس باشم نمیخواند به بزمم یار و نه میراندم از در نه مقبولم نه مردودم نمیدانم چه کس باشم بجولانگاه او کو قوت دستی که چون گردد عنان کش بر سرم او را عنان گیر فرس باشم نه اکنون از غمت در چار موج اشکم افتاده که عمری شد درین گرداب سرگردان چو خس باشم نمیگیرد بکس مشتاق آن نامهربان الفت گرفتم اینکه من عاشق نباشم بوالهوس باشم مشتاق اصفهانی