مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۴: چه میکردم گر از کف دامن وصلت نمیدادم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه میکردم گر از کف دامن وصلت نمیدادم پریزادی تو دیوان از پیت من آدمی زادم رقیبانت گرفتند از من و من در فغان تا کی ستاند دادکر زین مردم بیدادگر دادم چه میآید ز من نگذارمت گر با بداندیشان گرفتم با جهانی دشمن از بهرت درافتادم ز من دیدی چه غیر از راه و رسم بندگی کاخر کشیدی از کفم دامان و رفتی سرو آزادام اگرچه رفتی و گشتم بصد غم مبتلا اما باین کز دوریت یکدم نخواهم زیستن شادم بجان سختی مثل در عشقم اما ورزم از جورت تحمل تا بکی آخر نه ز آهن نه ز فولادم خراب از سیل هجر او نه مشتاق آنقدر کشتم که جز معمار وصلش کس تواند کرد آبادم مشتاق اصفهانی