مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۰: نه اکنون مست نازت ای بت نامهربان دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه اکنون مست نازت ای بت نامهربان دیدم تو را تا دیدم از جام تغافل سرگران دیدم چسان باشم رهین منت لطفت کجا از تو بجز آزار جهان هرگز من آزرده جان دیدم بخصمی چون تو عهد دوستی بستم سزاوارم که زارم کشتی و خود را بکام دشمنان دیدم جز این کز حسرت بوس و کنارت پیر گردیدم چه برخورداری از وصل تو ای نخل جوان دیدم همایون طایر قدسی تو کی با جغذ میسازی که گاهش گویمت با خویش در بک آشیان دیدم همیشه یار غیر و خصم من بودی چسان گویم که من با خود ترا گاهی چنین گاهی چنان دیدم ندارم شکوه هرگز از سر خاری درین گلشن که مشتاق آنچه من دیدم ز جور گلرخان دیدم مشتاق اصفهانی