مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۶: باز چه شد که با من او هیچ سخن نمیکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز چه شد که با من او هیچ سخن نمیکند ور گله ازو کنم گوش بمن نمیکند رسم قدیم باشد این هرکه گرفت یار نو یاد دگر ز صحبت یار کهن نمیکند بی تو ز بس فتاده ام از نظر جهانیان آینه گر شوم کسی روی بمن نمیکند کس نکند جز آشنا فهم زبان آشنا از چه بمن نگاه او هیچ سخن نمیکند در ره لشکر غمت کیستم آنکه خانه ام بسکه خراب شد در او جغد وطن نمیکند زانچه ز محنت وطن میکشم آگه ار شود مرغ اسیر در قفس یاد چمن نمیکند مژده وصل او اگر در ته خاک بشنود روز جزا کسی برون سر ز کفن نمیکند مشتاق اصفهانی