مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۴: دیدی آخر آنچه با من طالع ناساز کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیدی آخر آنچه با من طالع ناساز کرد یار را از من مرا از یار غافل باز کرد میسرودم بر گلی یکچند همچون بلبلی ناگهان برگ سفر آن گل ز گلشن باز کرد سخت گیریهای هجرش بر فشار طایرم آشیان را تنگ تر از چنگل شهباز کرد بار بستم منهم از گلشن به چشم حسرتی گزنم خون جگر نتوانش از هم باز کرد قصه کوته آسمان و انجمش کز خشم و کین آن جفا بنیاد با من این ستم آغاز کرد یار را از من بریدند و مزا از خانمان گل ز گلشن رفت و بلبل از چمن پرواز کرد کیستم مشتاق سرگرم فغان مرغی کزو خویش را آخر کباب از شعله آواز کرد مشتاق اصفهانی