مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۸: بلب صدبار جانم در رهش گر ز انتظار آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بلب صدبار جانم در رهش گر ز انتظار آید از آن خوشتر که همراه رقیب آن گلعذار آید بکف دامانش آوردم بصد سعی و رها کردم ز دستم جز بهم سودن بگو دیگر چکار آید غباری هر کجا از دور بینم پیش ره گیرم به امیدی که از دنبال گرد آن شهسوار آید نرفتم یکره از کوی تو خوشدل باشم آن عاشق که هر بار از نخست آزرده تر از کوی یار آید نشاندی چون براه و عده ام زان سر گران رفتن بلب دانستم آخر جان من از انتظار آید روم چند از درت نومیدتر ز اول خوش آن عاشق که آید از سر کوی تو و امیدوار آید بدان امید نخلی را توان صد سال پروردن که شیرین گردد از وی کام تلخی چون ببار آید جفاهای ترا چون بشمرم کز صد یکی ماند همان نشمرده از جور تو و روز شمار آید مکن مشتاق را منع از می وصلت چه خواهد شد کشد زین باده مخموری و بیرون از خمار آید مشتاق اصفهانی