مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۹۴: نه صیدی جان برد از صیدگاه چشم فتانت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه صیدی جان برد از صیدگاه چشم فتانت نه تیری کم شود از ترکش پرتیر مژگانت ندارد چشمه وصلت نشان چون نسپرد جانرا خضر هم تشنه لب در جستجوی آب حیوانت مکن دست رقیبان را به خود گستاخ میترسم گل از بسیاری گلچین نماند در گلستانت نجویم بهر گلگشت چمن از قید آزادی که خوشتر باشدم از طرف گلشن کنج زندانت تو دادم میدهی داد از تو گر خواهم دریغ اما ندارم دست گستاخی که آویزم بدامانت تغافل پیشه یارا چون ننالم از تو دیری شد که محرومم ز جور آشکار و لطف پنهانت تو از می با حریفان در چمن سرخوش چه غم داری که از حسرت دهد مشتاق جان در کنج زندانت مشتاق اصفهانی